تابستان 1384 - شعر
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تابستان 1384 - شعر
نویسنده :

من می خواستم تو به من عادت نکنی ، من به تو عادت کردم

می خواستم تو عاشقم نباشی ، من عاشقت شدم

می خواستم من برات مثل بقیه باشم ، تو برام از همه مهم تر شدی

می خواستم تو هیچ وقت سکوت نکنی ، من سکوت کردم

میخواستم هیچ وقت آزارم ندی ، خودم تا حد توانم آزارت دادم

میخواستم با تو مثل گذشته ام عهد نبندم ، اما خودم سر عهد نبسته موندم

می خواستم تا همیشه بهم خوبی کنی ، من به تو بدی کردم

می خواستم بری دنبال زندگیت ، اما تو همه زندگیم شدی

حالا به من بگو گناه من چیه ؟؟؟

تقدیم به کسی که مرا با رفتارش شاعر کرد

 


- جمعه 84/4/3 ساعت 9:23 عصر
نویسنده :

بر ماسه ها نوشتم دریای هستی من از عشق توست سرشار

این را به یاد بسپار

بر ماسه ها نوشتی  ای همزبان این آرزوی خوبی ست اما به باد بسپار.

خیزاب تیزبالی ناز و نیاز ما را میشست و پاک میکرد.

بر بار رفتنی را میبرد و خاک میکرد.

دریا ترانه خوان مست سر بر کرانه میزد و این آتش نهفته در ما زبانه میزد.


- چهارشنبه 84/4/1 ساعت 8:15 عصر

منوی مسترشیپ
12805 <2>
6
موضوعات
روبات مسترشیپ
تابستان 1384 - شعر
جستجوی مسترشیپ
:جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

تبلیغات

لینک تبلیغاتی
محتاج
قلبها
بیا عزیزم بیا
اشتراک رایگان
 
آرشیو
تابستان 1384
زمستان 1383
طراحی قالب پذیرفته می شود