بر ماسه ها نوشتم دریای هستی من از عشق توست سرشار
این را به یاد بسپار
بر ماسه ها نوشتی ای همزبان این آرزوی خوبی ست اما به باد بسپار.
خیزاب تیزبالی ناز و نیاز ما را میشست و پاک میکرد.
بر بار رفتنی را میبرد و خاک میکرد.
دریا ترانه خوان مست سر بر کرانه میزد و این آتش نهفته در ما زبانه میزد.